رمضان ماه قرآن است، شروع نزول قرآن در این ماه اتفاق افتاد، قرآن به ذکر روزه و واجب بودن آن نازل شده، بسیار تلاوت کردن قرآن در ماه رمضان مشروع گشته است، تا اینکه حضرت جبرئیل در ماه رمضان قرآن را با پیامبر -صلّى الله علیه وسلّم- مدارسه می‌نمود. 

از عبدالله بن مسعود روایت است که گفت: پیامبر (ص) فرمود: «منْ قرأ حرْفًا مِنْ کِتابِ اللّهِ فلهُ بِهِ حسنةٌ والْحسنةُ بِعشْرِ أمْثالِها لا أقُولُ: الم حرْفٌ، ولکِنْ ألِفٌ حرْفٌ ولامٌ حرْفٌ ومِیمٌ حرْفٌ» هرکس حرفی از قرآن را قرائت کند، حسنه‌ای به او تعلق خواهدگرفت و حسنات ده برابر پاداش داده می‌شوند. نمی‌گویم «الم» یک حرف است. بلکه الف و لام و میم هریک حرفی جداگانه به حساب می‌آیند. [۱] 

از ابی امامه باهلی روایت شده که گفت: از پیامبر (ص) شنیدم که می‌فرمود: «اقْرءُوا الْقُرْآن فإِنّهُ یأْتِی یوْم الْقِیامةِ شفِیعًا لأصْحابِهِ، اقْرءُوا الزّهْراویْنِ الْبقرة وسُورة آلِ عِمْران فإِنّهُما تأْتِیانِ یوْم الْقِیامةِ کأنّهُما غمامتانِ أوْ کأنّهُما غیایتانِ أوْ کأنّهُما فِرْقانِ مِنْ طیْرٍ صوافّ تُحاجّانِ عنْ أصْحابِهِما، اقْرءُوا سُورة الْبقرةِ فإِنّ أخْذها برکةٌ وترْکها حسْرةٌ ولا تسْتطِیعُها الْبطلةُ). قال مُعاوِیةُ بلغنِی أنّ الْبطلة السّحرةُ»[۲] قرآن بخوانید؛ بدون شک روز قیامت قرآن می‌آید و برای یاران و همنشینان خود شفاعت می‌نماید، زاهراوین یعنی سوره‌های بقره و آل عمران را بخوانید این دو سوره روز قیامت در حالی به میدان محشر می‌آیند مثل اینکه دو ابر هستند یا دو دسته از پرندگان هستند که به صورت صف آمده و از صاحبان خود دفاع می‌کنند، سوره بقره را بخوانید زیرا خواندن آن برکت و ترک آن مایه حسرت است و جادوگران نمی‌توانند به کسانی که این سوره را می‌خواند ضرری برسانند. معاویه گفته است به من خبر رسیده که «بطله» جادوگران هستند. 

از حضرت عائشه (رض) روایت شده که گفت: پیامبر (ص) فرمود: «الْماهِرُ بِالْقُرْآنِ مع السّفرةِ الْکِرامِ الْبررةِ والّذِى یقْرأُ الْقُرْآن ویتتعْتعُ فِیهِ وهُو علیْهِ شاقٌّ لهُ أجْرانِ)[۳]. کسی که قرآن را خوب وماهرانه قرائت کند، جایگاه و منزلت او در کنار فرشتگان و سفیران خداوند است، اما کسی که قرآن را همراه با لُکنت زبان و با زحمت می‌خواند و قرائت قرآن برای او سخت است، دارای دو پاداش است. 

خداوند ما را به تلاوت کتابش دستور داده و بیان نموده که تلاوت قرآن ویژگی شایستگان راستگو و درستکار است، خداوند می‌فرماید: «إِنّ الذّیِن یتْلُون کِتاب اللهِ وأقامُوا الصّلاة وأنْفقُواْ مِمّا رزقْناهُمْ سِرّا وعلانِیة ًیرْجُون تِجارةً لنْ تبُور، لِیُوفیهُمْ أُجُورهُمْ ویزِیدهُمْ مِنْ فضْلِه إنّهُ غفُورٌ شکُورٌ»: کسانی که کتاب خدا (قرآن را) می‌خوانند، و نماز را پا برجای می‌دارند، و از چیرهائی که بدیشان داده‌ایم، پنهان و آشکار، بذل و بخشش می‌نمایند، آنان چشم امید به تجارتی دوخته‌اند که هرگز بی‌رونق نمی‌گردد و از میان نمی‌رود. (آنان قرآن را تلاوت می‌کنند، و نماز را می‌خوانند، و بذل و بخشش می‌کنند) تا خداوند اجرشان را به تمام و کمال بدهد، و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید. چرا که خدا آمرزگار و سپاسگزار است. [فاطر: ۲۹ -۳۰]  

تلاوت قرآن تجارت سودبخشی است که هرگز بیرونق نمی‌گردد، و این تجارت در همه زمان‌ها و در همه روز‌ها و ماه‌ها وجود دارد، اما در ماه رمضان شأن و مقامی بزرگ‌تر و مهم‌تر دارد، زیرا پیامبر (ص) در ماه رمضان بیشتر از همه وقت‌ها به قرآن کریم عنایت می‌ورزید، در این مورد به چند سبب می‌تواند اشاره کرد: 

سبب اوّل: شروع نزول قرآن در ماه رمضان بود، زیرا آن شبی که حضرت جبرئیل (ع) بر پیامبر (ص) نازل شد در ماه رمضان قرار داشت و در آن شب آیات ابتدای سوره علق را بر پیامبر (ص) فرود آورد که خداوند فرمود: ««اقْرأْ بِاسْمِ ربِک الّذی خلقْ، خلق الإنْسان مِنْ علقٍ، اقْرأْ وربُک الأکْرمُ، الذی علّم بِالْقلمِ»[علق: ۴-۱] 

داستان نزول حضرت جبرئیل بر پیامبر (ص) در صحیحین از ‌ام المؤمنین حضرت عائشه -(رض)ا- روایت شده است که گفت: «شروع وحی بر پیامبر (ص) با رؤیای صادق و صالحه بود، پیامبر (ص) هیچ خوابی را نمی‌دید مگر اینکه همانند روشنایی سپیدهدم تحقق می‌یافت، سپس به عزلت و گوشه نشینی می‌گرایید، و به تنهایی در غار حراء خلوت می‌کرد و در آنجا به عبادت مشغول می‌شد، شبهایی چند، قبل از اینکه به میان خانوادهاش برگردد و توشه‌ای دیگر برای خود تهیه بیند، در آنجا به سر می‌برد، سپس پیش همسر خود خدیجه بر می‌گشت، و برای این کار توشه می‌گرفت، تا اینکه در غار حرا فرمان حق آمد. فرشته‌ی وحی بر او فرود آمد و گفت: بخوان. پیامبر (ص) فرمود: نمی‌توانم بخوانم. فرمود: «فرشته مرا گرفت و سخت فشار داد تا اینکه نفسم گرفت. سپس مرا‌‌‌ رها کرد و گفت: بخوان. گفتم: نمی‌توانم بخوانم. برای بار دوم مرا گرفت و سخت فشار داد تا آنکه نفسم گرفت. سپس‌‌‌ رهایم کرد و گفت: بخوان. گفتم: من نمی‌توانم بخوانم. برای بار سوم مرا گرفت و سخت فشار داد تا طاقتم به آخر رسید. سپس‌‌‌ رهایم کرد و گفت: بخوان به نام‌پروردگارت که آفرید. انسان را از خون بسته آفرید. بخوان و پروردگار تو کریم‌ترین[کریمان] است[علق: آیات: ۳ـ۱] 

 

پیامبر (ص) بعد از این واقعه به منزلش برگشت در حالی که قلبش می‌تپید و بر همسرش خدیجه بنت خویلد (رض) وارد شد و گفت: «زملونی زملونی»: مرا بپوشانید، مرا بپوشانید. پس او را پوشانیدند تا اینکه ترس و دلهره از او دور شد داستان را برای خدیجه تعریف نمود، و گفت: بر خود می‌ترسم، خدیجه گفت: هرگز چنین نیست، قسم به خداوند! هرگز خداوند تو را خوار و رسوا نخواهد کرد، زیرا تو صله‌ی رحم به جا می‌آوری، و فرومانده را کمک می‌نمایی، و نیازمندان را یاری می‌کنی و می‌ه‌مان را گرامی می‌داری و از حق پشتیبانی می‌کنی. 

خدیجه آن حضرت را با خود پیش ورقه بن نوفل به اسد بن عبدالعزی برد. ورقه پسر عموی خدیجه بود و کسی بود که در روزگار جاهلیت به مسیحیت درآمده بود و به زبان عبری کتابت می‌کرد و انجیل را به زبان عبری می‌نوشت. او پیرمردی کهنسال بود که نابینا گشته بود.. خدیجه به او گفت: ‌ای پسر عمو، از برادرزاده‌ات بشنو. ورقه به پیامبر گفت: ‌ای برادرزاده! چه دیده‌ای؟ رسول اکرم (ص) از آنچه دیده بود به او خبر داد. ورقه گفت: این ناموس[جبرئیل فرشته وحی] است که بر موسی فرستاده شده بود، ‌ای کاش تنومند و قوی بودم و آنگاه که قومت تو را بیرون می‌کردند زنده می‌ماندم. پیامبر اکرم (ص) فرمود: آیا قوم من مرا بیرون می‌کنند؟ ورقه گفت: آری. هیچ کسی نیاورده است مانند آنچه تو آورده‌ای مگر اینکه با او دشمنی شده است و اگر زندگی‌ام‌ روزگار[نبوت] تو را دریابد، تو را یاری خواهم رساند، یاریی توانمند. سپس ورقه بعد از مدتی فوت کرد و وحی برای مدتی قطع شد. [۴] 

این واقعه در ماه رمضان روی داد چنانکه از سخن ابن اسحاق و ابوسلیمان دمشقی نیز چنین فهمیده می‌شود. 

این معنای فرموده‌ی خداوند است که می‌فرماید: «إنّا أنزلْناهُ فی لیْلةٍ مُبارکةٍ إنّا کُنّا مُنْذِرِین»؛ «ما قرآن را در شب پرخیر و برکتی فرو فرستاده‌ایم. ما همواره بیم‌دهنده بود‌ه‌ایم. [دخان: ۳] و نیز می‌فرماید:» إنّا أنزلْناهُ فی لیلة القدْرِ» ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. [قدر: ۱]. تا پایان سوره، زیرا شب قدر در رمضان است. 

سبب دوّم: در ماه رمضان قرآن از لوح المحفوظ به آسمان دنیا نازل گردید. چنانکه این مورد از ابن عباس (رض)ما روایت شده و علمای سلف نیز اتفاق نظر دارند که قرآن از لوح المحفوظ جدا شده و به بیت المعمور در آسمان دنیا در ماه رمضان نازل شد، سپس بر حسب وقایع و اتفاقات و اوضاع و احوال به صورت بخش بخش بر پیامبر (ص) نازل می‌گردید. چنان که این مطلب در اسباب النزول توضیح داده شده است. 

این مطلب از گروهی از یاران پیامبر (ص) از جمله واثلة بن اسقع و حضرت عائشه (رض) روایت شده و هم به صورت حدیث مرفوع و در روایت دیگری به صورت موقوف موجود است. 

از حسن بن علی –(رض)- روایت شده هنگامی که پدرش در رمضان سال ۴۰ هجری به شهادت رسید، برخواست در میان مردم خطبه‌ای ایراد نمود و گفت: «شما مردی[پدرم] را در شبی به شهادت رساندید که در آن شب قرآن بر محمّد (ص) فرود آمد، حضرت عیسی به آسمان برده شد، یوشع بن نون به شهادت رسید و توبه‌ی بنیاسرائیل مقبول گردید. 

در این مورد آثار فراوانی از سلف امّت روایت شده است و خلاصه‌ی آن این است که قرآن در شب قدر – که در رمضان قرار دارد - از لوح المحفوظ به آسمان دنیا فرود آمد. 

سبب سوّم: حضرت جبرئیل (ع) در ماه رمضان هر شب به ملاقات پیامبر (ص) آمده و قرآن را با او مدارسه می‌نمود، چنانکه در صحیحین از ابن عباس (رض) روایت شده که گفت: پیامبر (ص) از همه سخی‌تر بود و هنگامی که ماه رمضان حضرت جبرئیل به نزد او می‌آمد از همه وقت‌ها سخی‌تر می‌شد، حضرت جبرئیل در هر شب رمضان می‌آمد و قرآن را باپیامبر مدارسه می‌نمود، پیامبر (ص) برای انجام کار خیر از باد وزان سخی‌تر بود. [۵] 

در آن سالی که پیامبر (ص) وفات نمود حضرت جبرئیل دوبار قرآن را بر او عرضه نمود. [۶] 

بنابراین، ماه رمضان به مدارسه قرآن بین حضرت جبرئیل (ع) و پیامبر (ص) اختصاص داده شده بود، تا آنجا که هر رمضان آنچه از قرآن نازل شده بود را با پیامبر (ص) مدارسه می‌نمود، چنین بود که پیامبر (ص) تلاوت می‌نمود و حضرت جبرئیل گوش فرا می‌گرفت و در خلال تلاوت آنچه خداوند به آن دستور داده بود، تثبیت می‌گردید و آنچه که خداوند به آن فرمان نسخ می‌داد منسوخ می‌گردید؛ چنانکه خداوند می‌فرماید:» یمْحُو اللهُ ما یشاءُ ویُثْبِتُ وعِندهُ أُمُّ الکِتابِ»: خداوند هرچه را که بخواهد (و مصلحت بداند از آیه‌های کتاب خواندنی آسمانی) از میان برمی‌دارد، و هرچه را بخواهد برجای می‌دارد و (جایگزین می‌سازد. و همه این‌ها) در علم خدا ثابت و مقرّر است. [۷] چنانکه برخی اوقات شرح معانی قرآن بین حضرت جبرئیل و پیامبر (ص) مدارسه می‌گردید. 

برخی از اهل علم از مدارسه‌ی قرآن بین حضرت جبرئیل و پیامبر (ص) بر مشروعیت ختم قرآن در ماه رمضان استدلال کردهاند، زیرا جبرئیل و پیامبر (ص) هر سال در ماه رمضان هر آنچه که از قرآن نازل شده بود را با هم مدارسه می‌کردند و چنانکه بیان شد در یک سال دوبار با مدارسه و شرح و توضیح آن را به آخر رساندند، این دلیل است بر آنکه مستحب است شخص مسلمان در ماه رمضان یک بار یا بیشتر قرآن را تلاوت کند، بلکه سنت بر این است که هر ماه یک بار قرآن را ختم کند، اگر بیشتر توانایی داشته باشد هر هفته یک بار و در صورتی که بیشتر استطاعت داشته باشد هر سه روز یک بار قرآن را ختم نماید چنانکه در حدیث صحیح از پیامبر (ص) روایت شده است. [۸] 

و به این خاطر بود که سلف صالح بخش بزرگی از وقتشان را در ماه رمضان به تلاوت قرآن اختصاص می‌دادند، زهری رحمه الله گفته است: هنگامی که ماه رمضان شروع شد، در واقع ماه تلاوت قرآن و دادن غذا شروع شده است. 

امام مالک (رح) هنگامی که ماه رمضان فرا می‌رسید، قرائت حدیث را ترک می‌نمود و به تلاوت قرآن از روی مصحف روی می‌آورد. 

بنابراین، در ماه رمضان قرآن از لوح المحفوظ به آسمان دنیا فرود آمد، شروع انزال قرآن بر پیامبر (ص) در ماه رمضان بود، و در ماه رمضان حضرت جبرئیل قرآن را با پیامبر (ص) مدارسه کرد و قرآن را بر او عرضه نمود، با توجه به این سبب‌ها شخص مسلمان باید در ماه رمضان توجه بیشتری به قرآن بنماید چنانکه پیامبر (ص) و سلف صالح بعد از او چنین توجه بیشتری به آن می‌نمودند. 

در ارتباط با موضع توجه به قرآن دوست دارم به چند نکته اساسی اشاره‌ای داشته باشم: 

نکته نخست: برخی از مردم گمان می‌کنند که ختم کردن قرآن مقصود اصلی است لذا قرآن را همانند سرودن شعر با عجله بدون تدبر، خشوع، نرم کردن دل و توقف نکردن در معانی آن تلاوت می‌کنند، بلکه همه هم و غمش آن است که به انتهای سوره، جزء یا آخر قرآن برسد. 

بدون شک قرآن برای این منظور نازل نشده است، زیرا خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «کِتابٌ أنزلْناهُ إلیْک مُبارکٌ لِیدّبّرُوا ءایتِـهِ»: کتاب پرخیر و برکتی است و آن را برای تو فرو فرستاده‌ایم تا درباره آیه‌هایش بیندیشند، و خردمندان پند گیرند. [ص: ۲۹] و باز خداوند می‌فرماید: «ورتّلِ القُرْآن ترْتیِلاً» و قرآن را با ترتیل بخوان. [مزمل: ۴] و خداوند فرمود: «فبِأیّ حدیث بعْدهُ یُؤْمِنُون»: پس بالا‌تر از آن به چه سخنی ایمان می‌آورند؟[مرسلات: ۵۰] یا «فبِأیِ حدِیث بعْد اللهِ وءایاتِهِ یُؤْمِنُون»: اگر به خدا و آیات او (با وجود این همه دلائل موجود در گستره جهان و پیدا در عبارات قرآن) ایمان نیاورند، پس به چه سخنی ایمان می‌آورند؟!. [جاثیه: ۶]. اشتباه است که یکی از ما هنگامی که از برخی آثار می‌شنود که برخی از سلف قرآن را در مدت دو روز یا یک روز ختم می‌کردند دچار شور و شوق شده و بگوید: من هم از آنان پیروی می‌کنم؛ سپس قرآن را همانند سرودن شعر با عجله بخواند در حالی که در معانی آن تدبر ننماید و احکام تجوید را رعایت نکند و یا به اندازه وسع و تواناییاش مخارج صحیح حروف را رعایت نکند. 

اینکه بنده جزء یا حزب یا سوره‌ای را با تدبر و تفکر تلاوت کند بهتر از آن است که قرآن را به طور کامل بخواند بدون اینکه چیزی از آن بفهمد. 

در موطأ از عبدالله بن عمر (رض) روایت شده که در تحصیل سوره‌ی بقره هشت سال تلاش و کوشش نمود. 

آیا ابن عمر نیاز داشت هشت سال تلاش کند تا سوره‌ی بقره را حفظ کند؟! هرگز چنین نیست، زیرا می‌بینیم کودکان در عرض یک یا دو سال کل قرآن را از بر می‌کنند، بلکه ابن عمر (رض) هشت سال در عمق سوره بقره به تفکر و تدبر پرداخت آن را از بر می‌کرد، و معانی، احکام، ناسخ و منسوخ و خاص و عام آن را فرا می‌گرفت و در کنار آیات[امر و نهی] توقف می‌نمود، به این سبب، این وقت طولانی را در فراگیری آن سپری کرد. 

دوّم: جمع آوری مردم به این روش مفید واقع نمی‌گردد، اگر شخصی به تنهایی به تلاوت قرآن بپردازد و در معانی آن فرو رود و به خشوع بپردازد بهتر از آن است که مردم را بر هیاهو و و سرو صدا گرد آورد، پیامبر (ص) فرمود از جمله‌ی هفت نفری که خداوند آنان را در زیر سایهاش قرار می‌دهد روزی که جز سایه‌ی خداوند سایه‌ای وجود ندارد، شخصی است که در خلوت در حالت مشغول بودن به ذکر و یاد خداوند اشک از چشمانش جاری شود، آنجا که پیامبر (ص) فرمود: «ورجل ذکر الله خالیًا؛ ففاضت عیناه». [۹] 

سوّم: بلند کردن صدا هنگام تلاوت قرآن از جمله علامت و نشانه مسلمان نیست، بلکه مُنکر و غیر جایز است، زیرا سوء ادب با کلام خداوند است و پیامبر (ص) چنین نکرد ه است و اصحاب او رضوانالله علیهم نیز چنین نکردهاند، بلکه روش پیامبر (ص) رعایت ادب با کلام خداوند بود، در صحیحین از ابن مسعود (رض) روایت شده که گفت: پیامبر (ص) گفت: «بر من قرآن تلاوت کن» گفت: گفتم: چگونه قرآن را بر شما تلاوت کنم در حالی که بر خودت نازل شده است؟ پیامبر (ص) فرمود: «إنی أشتهی أن أسمعه من غیری»: من دوست دارم از دیگری بشنوم، گفت: سوره‌ی نساء را برای پیامبر تلاوت کردم تا اینکه به این آیه رسیدم که خداوند می‌فرماید: «فکیْف إذا جئْنا مِن کُلِّ أُمّةٍ بِشهیدٍ وجِئنا بِک على هؤُلاءِ شهِیدًا»: (ای محمّد! حال اینان) چگونه خواهد بود بدان‌گاه که از هر ملّتی گواهی (از پیغمبران برای شهادت بر قوم خود) بیاوریم و تو را (نیز به عنوان) شاهدی بر (قوم خود، از جمله) اینان (یعنی تنگچشمان و نافرمایان) بیاوریم‌؟[۱۰] به من گفت: «کُفّ أو أمْسِکْ» قطع کن، یا فرمود: دست نگه دار. پس دیدم که از چشمانش اشک سرازی شده بود. 

این است خشوع، متأثر گردیدن، و عبرت گرفتن، و این است رعایت ادب با کلام خداوندف درود و سلام خد اوند بر روان پاک آموزنده‌ی خیر و خوبی به مردم. 

نکته سوّم: در ارتباط با آنچه ختم نامیده می‌شود: مقصود از آن تلاوت قرآن در نماز تراویح و قیام است، سپس دعای معروف بعد از پایان قرآن. 

برخی مردم می‌گویند: این کار بدعت است، و بیشتر از آن توضیح نمی‌دهند. 

و برخی هم می‌گویند: سنت است، و بدون توضیح و تفصیل به آن عمل می‌کنند. 

اما بهتر آن است که به این صورت توضیح داده شود: 

نخست: ختم قرآن در نماز تراویح و قیام چنانکه بیان شد، مشروع می‌باشد. 

دوم: دعا بعد از ختم قرآن کریم هم مشروع است، از حدیث جابر (رض) نزد احمد و ابوداود ثابت شده که پیامبر (ص) فرمود: «اقرؤا القرآن، وابتغوا به الله من قبل أن یأتی قوم یقیمونه إقامة القِدْح، یتعجلونه ولا یتأجلونه»: قرآن را تلاوت کنید و به وسیله قرآن خدا را طلب کنید قبل از اینکه قومی بیاید که آن را تلاوت کنند و در تصحیح تلاوتشان چنان تلاش کنند که برای تهیه تیرکمان تلاش می‌کند، پاداش دنیوی را به وسیله آن طلب می‌کنند و پاداش آخرت را طلب نمی‌نمایند. [۱۱] 

و از حدیث عمران بن حصین (رض) به روایت احمد و طبرانی چنین آمده است: «من قرأ القرآن فلیسأل الله به» هرکس قرآن را تلاوت کند باید به وسیله‌ی آن از خداوند درخواست کمک و یاری کند. [۱۲] 

و در سنن دارمی با سند نیکو روایت شده که انس بن مالک (رض) هنگامی که قرآن را ختم می‌کرد، اهل بیتش را جمع می‌کرد و با آنان دعا می‌کرد. [۱۳] 

بنابراین دعا هنگام ختم قرآن مستحب است. 

سوم: این دعایی که هنگام ختم قرآن خوانده می‌شود اگر در نماز باشد باید در سنت و‌تر باشد، اعم از اینکه آن نماز و‌تر بعد از تراویح خوانده شود یا بعد از قیام اللیل، زیرا بر حسب روایات و‌تر محل خواندن دعا است چنان که در بیشتر از یک حدیث به اثبات رسیده است. و در سنن ترمذی آمده که پیامبر (ص) حسن را توصیه می‌کرد که در دعایش چنین بگوید: «اللّهُمّ اهْدِنِى فِیمنْ هدیْت وعافِنِی فِیمنْ عافیْت وتولّنِی فِیمنْ تولّیْت وبارِکْ لِی فِیما أعْطیْت وقِنِی شرّ ما قضیْت فإِنّک تقْضِى ولا یُقْضى علیْک وإِنّهُ لا یذِلُّ منْ والیْت تبارکْت ربّنا وتعالیْت»: الهى! مرا در زمره کسانى قرار ده که آن‌ها را هدایت کردهاى، و مرا جزو کسانى قرار ده که به آن‌ها عافیت عطا فرمودى. الهى! مرا جزو کسانى قرار ده که تو یاور آنانى، و هر چه که به من عنایت فرمودهاى، مبارکش بگردان، و مرا از قضاى بد، حفاظت کن، توئى که حکم مىکنى، احدى بر تو حاکمیت ندارد، همانا کسى که تو او را حمایت کنى، ذلیل و خوار نمىشود، پروردگارا! تو بابرکت و بلندمرتبه هستى. [۱۴] 

این حدیث با دو لفظ روایت شده، در یک روایت آمده: در قنوت و‌تر بگوید، و در روایت دیگر آمده در و‌تر بگوید. 

 

ائمه حفاظ از جمله امام احمد، ابن حبان، ابن خزیمه و بزار و دیگر حفاظ و نقادین افزودن «فی قنوت الو‌تر» را معلول دانستهاند و لذا امام احمد رحمه الله گفته است: حدیث صحیحی از پیامبر در رابطه با قنوت و‌تر قبل و بعد از رکوع روایت نشده است. چنان که در المسائل برای فرزندش عبدالله، آمده است. و ابن عبدالبر گفت: در ارتباط با قنوت و‌تر حدیث مسندی از پیامبر به صحت نرسیده است. 

پس سنت این است که در نماز و‌تر دعا خوانده شود چه قبل از رکوع یا بعد از آن باشد. [۱۵] 

چهارم: هیچ مانعی برای طولانی کردن دعا به مناسبت ختم قرآن وجود ندارد، از ابراهیم نخعی روایت است هنگامی که از مقدار دعای قنوت در نماز و‌تر از او سؤال شد در جواب گفت: به اندازه سوره انفطار باشد. 

هنگامی که این سخن برای امام احمد رحمه الله ذکر شد، گفت: این مقدار اندک است، و اجازه‌ی بیشتر از آن را داد. 

و با توجه به آنچه در قنوت پیامبر (ص) و اصحاب او نقل شده می‌بینیم که بین مقدار قنوت آنان و آنچه که برخی از ائمه امروزی انجام می‌دهند از نظر کیفی و کمّی فرق بسیار است، که قنوت ائمه امروزی از حد اعتدال بیرون رفته، طولانی شده و مردم را دچار خستگی می‌نماید و از مقصود اصلی دعا بیرون می‌رود و کسانی که پشت سر آنان نماز می‌خوانند خسته شده و عبادت در نظرشان ناخوشایند می‌گردد. 

اما از اضافه کردن دعاهایی در ارتباط با قرآن مانعی وجود ندارد از جمله این دعا که برخی ائمه می‌خوانند: «اللهم انفعنا وارفعنا بالقرآن العظیم. اللهم اجعلنا من أهل القرآن الذین هم أهلک وخاصّتک یا أرحم الراحمین. اللهم اجعل القرآن لنا شفیعًا...» و دعاهای دیگری از این قبیل، و این مناسبت خوبی است. 

اما دعای شایع بین مردم که با این جمله شروع می‌شود: «صدق الله العظیم الذی لم یزل علیمًا قدیرًا، صدق الله ومن أصدق من الله قیلاً، صدق الله العظیم، وبلّغ رسولُه الکریم، ونحن على ما قال ربنا من الشاهدین، ولما أوجب وأنزل غیر جاحدین.. «تا پایان؛ منبع صحیحی در سنت ندارد و بهتر آن است که از آن اجتناب شود، و بخصوص در بین مردم منتشر شده است، تا حدی که برخی آن را جزو سنت می‌دانند و اگر امامی آن را ترک کند بر او خرده گرفته و به او می‌گویند: تو با سنت مخالفت کرده‌ای. 

اما اگر امامی آن را خواند نیکو نیست مأمومین با او مخالفت کنند، و نباید سبب تحریک اختلاف و قیل و قال گردد، زیرا امری آسان است و حفظ اتحاد و هماهنگی و سلامت دل‌ها از رعایت فرعی از فروع یا چیز جزئی از این قبیل مهم‌تر است. 

شکی نیست اضافه کردن مواعظی در ارتباط با ذکر قبر، عذاب آن، صراط، حشر، جزاء و حساب و بهشت و دوزخ در دعای ختم قرآن جزو موارد منع شده می‌باشد و بدون شک قنوت و دعای ختم قرآن محل این موراد نمی‌باشد و چه بسا سبب باطل شدن نماز برخی شود، زیرا برخی‌ها دعا را به موعظه و نصیحت تبدیل می‌کنند. 

بنابراین توضیح و تفصیل در مسأله ختم امر پسندیده‌ای است، و آن قول میانه بین مانعین علی الاطلاق و اجازه دهندگان بدون قید و شرط می‌باشد. 

 بنابراینکه در این مسأله شایسته نیست سختگیری و تشدد به خرج داده شود، حتی کسانی که دعای ختم را در غیر و‌تر – از جمله نماز دو رکعتی تراویح - می‌خوانند می‌گویند: پیامبر صلّی اللهُ علیهِ وسلّم در نماز صبح[۱۶] قنوت خوانده و در احادیث فراوانی خواندن قنوت در نماز صبح چندین بار از پیامبر (ص) به اثبات رسیده است، بلکه ثابت شده که در غیر نماز صبح از جمله نمازهای ظهر، مغرب و عشاء قنوت خوانده است. [۱۷] این دسته می‌گویند: خواندن قنوت در نماز و‌تر به این دلیل است، هرچند که عبادت‌ها مجال قیاس نمی‌باشند بلکه مبنای آن بر نص می‌باشد. 

اندازه‌ی مورد اتفاق همه روی آوری مردم به نماز‌هایشان، نمایان شدن آثار قرآن در برخورد‌هایشان، و اصلاح اختلاف ما بینشان، و قرار دادن هر مسأله‌ای در نصاب شرعی آن و اسراف نکردن در انکار می‌باشد. 

 

پی‌نوشتها

-----------------------

[۱] - ترمذی (۲۹۱۰) از حدیث عبد الله بن مسعود (رض) و ترمذی گفته است: حسن صحیح غریب است. 

[۲] - مسلم (۸۰۴) ازحدیث أبی أمامة الباهلی (رض). 

[۳] - بخاری (۴۹۳۷)، ومسلم (۷۹۸) از حدیث عائشة (رض). 

[۴] - بخاری (۴)، ومسلم (۱۶۰) از حدیث عائشة (رض). 

[۵] - بخاری (۶)، ومسلم (۲۳۰۸) از حدیث ابن عباس (رض). 

[۶] - بخاری (۲۶۲۴)، ومسلم (۲۴۵۰) از حدیث عائشة (رض). 

[۷] - رعد: ۳۹. 

[۸] - بخاری (۵۰۵۲)، ومسلم (۱۱۵۹)، وترمذی (۲۹۴۹)، وأبو داود (۱۳۹۰). 

[۹] - بخاری (۶۶۰)، ومسلم (۱۰۳۱) از حدیث أبی هریرة (رض). 

[۱۰]. نساء: ۴۱. 

[۱۱] - أحمد (۱۴۴۴۱)، وأبوداود (۸۳۰)، وأبو یعلى (۲۱۹۷)، وبیهقی در شعب الإیمان (۲۶۴۵) از حدیث جابر بن عبد الله (رض). و آلبانی در صحیح الجامع (۱۱۶۷) آن را حسن دانسته است. 

[۱۲] - ابن أبی شیبة (۳۰۰۰۲)، وأحمد (۱۹۳۸۴)، وترمذی (۲۹۱۷)، وبزار (۳۵۵۳)، (۳۷۰)، و رویانی (۸۱)، وطبرانی در الکبیر (۳۷۰)، وبیهقی در شعب الإیمان (۲۶۲۸) از حدیث عمران بن حصین (رض)، ترمذی گفته است: حدیث حسن است. اهـ، و سیوطی در الجامع الصغیر (۱۱۴۱۳)، وآلبانی در صحیح الجامع (۶۴۶۷) آن را حسن دانستهاند. 

[۱۳] - سنن دارمی (۳۴۷۳، ۳۴۷۴) از حدیث ثابت البنانی از أنس (رض). 

[۱۴] - أحمد (۱۱۷۸)، و دارمی (۱۵۹۱)، وأبوداود (۱۴۲۵)، وترمذی (۴۶۴)، ونسائی (۱۷۴۵)، وابن ماجه (۱۱۷۸) از حدیث الحسن بن علی (رض). ترمذی گفته است: حدیث حسن است. 

[۱۵] - بخاری (۱۰۰۱)، ومسلم (۶۷۷). 

[۱۶] - بخاری (۱۰۰۱)، ومسلم (۶۷۷). 

[۱۷] - بخاری (۷۹۷)، ومسلم (۳۹۲).